ycliper

Популярное

Музыка Кино и Анимация Автомобили Животные Спорт Путешествия Игры Юмор

Интересные видео

2025 Сериалы Трейлеры Новости Как сделать Видеоуроки Diy своими руками

Топ запросов

смотреть а4 schoolboy runaway турецкий сериал смотреть мультфильмы эдисон
Скачать

شوهر دوستمو اغفال کردمو تا بتونم خودم باهاش باشم اما نمیدونستم اونم

Автор: قصه گوی شب

Загружено: 2025-12-04

Просмотров: 4986

Описание: #داستان
#داستان_واقعی
#پادکست
#سرگذشت _واقعی
#داستان _شوکه کننده
#داستان _هیجان انگیز
#داستان_غیرمنتظره
#پایان _غیر منتظره
#داستان _تحسین برانگیز
#راردیو نوا

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺


   / @radionaava  
لينك نوا
=================================

قصه گوي شب بهترين وهيجاني ترين داستانها رو براتون در نظر داره خوشحال ميشم كنارم باشيد🥰
=================================م
مرسي كه ما رو لايك ميكنيد ونظراتتونو با ما به اشتراك ميذاريد ،كانال قصه گوي شب رو سابسكرايب كرده وزنگوله رو فعال كنيد
==================================
داستان واقعي

Не удается загрузить Youtube-плеер. Проверьте блокировку Youtube в вашей сети.
Повторяем попытку...
شوهر دوستمو اغفال کردمو تا بتونم خودم باهاش باشم اما نمیدونستم اونم

Поделиться в:

Доступные форматы для скачивания:

Скачать видео

  • Информация по загрузке:

Скачать аудио

Похожие видео

مادرشوهرم شب  تولد شوهرم سرزده به خونمون اومدو گفت چرا برای پسرم تولد نگرفتی پس کیکت کو منم از لج

مادرشوهرم شب تولد شوهرم سرزده به خونمون اومدو گفت چرا برای پسرم تولد نگرفتی پس کیکت کو منم از لج

روز عروسي تصادف كردم لباس عروس زنم كلا غرق خون شد مادرم ميگفت نحسي اين دختر ما رو ميگيره اما يه شب

روز عروسي تصادف كردم لباس عروس زنم كلا غرق خون شد مادرم ميگفت نحسي اين دختر ما رو ميگيره اما يه شب

داستان واقعی : با مامانم میرفتیم تو مهمونی ها واسه کُلفتی تا اینکه افتادم جایی که...بینظیره 😍👌

داستان واقعی : با مامانم میرفتیم تو مهمونی ها واسه کُلفتی تا اینکه افتادم جایی که...بینظیره 😍👌

شبايي كه شوهرم كشيك بود جاريم دوست پسرشو مياورد خونه من به پدر شوهرم شك كردم  اما..

شبايي كه شوهرم كشيك بود جاريم دوست پسرشو مياورد خونه من به پدر شوهرم شك كردم اما..

مادرشوهرم تو کارام دخالت میکردو مثل کلفت ها باهام برخوردمیکرد تا اینکه خودمو به پدرشوهرم نزدیک کردمو

مادرشوهرم تو کارام دخالت میکردو مثل کلفت ها باهام برخوردمیکرد تا اینکه خودمو به پدرشوهرم نزدیک کردمو

نورا :از اون خان رعیتای خیلی قشنگه🥹شب عروسیم بجای من جاریم رفت به حجله و اتفاقی افتاد که... #داستان

نورا :از اون خان رعیتای خیلی قشنگه🥹شب عروسیم بجای من جاریم رفت به حجله و اتفاقی افتاد که... #داستان

داستان واقعی :راننده آژانس بودم تا اینکه یه شب زنمو در حالی دیدم که خشکم زد زنم داشت

داستان واقعی :راننده آژانس بودم تا اینکه یه شب زنمو در حالی دیدم که خشکم زد زنم داشت

داستان واقعی؛شوهرش بخاطر یه زن جوونتر،زن و دو بچه اش رو تو کوچه انداخت😲#داستان_واقعی#خیانت#درس_زندگی

داستان واقعی؛شوهرش بخاطر یه زن جوونتر،زن و دو بچه اش رو تو کوچه انداخت😲#داستان_واقعی#خیانت#درس_زندگی

داستان واقعی : یه داستان قدیمی و جذاب خان و رئیتی از دست ندین جوجه های من 🐣🥺😍  #sarnevesht_to

داستان واقعی : یه داستان قدیمی و جذاب خان و رئیتی از دست ندین جوجه های من 🐣🥺😍 #sarnevesht_to

شوهرم كليديدك باغ ويلاي پدرشوهرمو داشت ومن ازش بي خبر بودم اون شب چيزي ديدم كه مدتها دنبالش ميگشتم

شوهرم كليديدك باغ ويلاي پدرشوهرمو داشت ومن ازش بي خبر بودم اون شب چيزي ديدم كه مدتها دنبالش ميگشتم

داستان واقعی:داستان ارسالی...😱داستانی که مو به تنتون سیخ میکنه#داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی:داستان ارسالی...😱داستانی که مو به تنتون سیخ میکنه#داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی: داستان ارسالی.خفن ترین داستان که مو به تنتون سیخ میکنه #داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی: داستان ارسالی.خفن ترین داستان که مو به تنتون سیخ میکنه #داستان_واقعی #پادکست #داستان

شوهرم دو قطبی بود و بخت از خونه بیرونم کرد تا اینکه…

شوهرم دو قطبی بود و بخت از خونه بیرونم کرد تا اینکه…

داستان ارسالی : خیلی قشنگه 🥹😍 #داستان #dastanland

داستان ارسالی : خیلی قشنگه 🥹😍 #داستان #dastanland

زنم سالها پيش فوت شده بود اما يه روز اونوسر مزار پدرش كنار كسي ديدم كه شوكه شدم

زنم سالها پيش فوت شده بود اما يه روز اونوسر مزار پدرش كنار كسي ديدم كه شوكه شدم

داستان واقعی : شوهر مهربونم خیلی لی.لی به لا.لام میذاشت تا اینکه دلیل مهربونیشو فهم..#داستان_واقعی

داستان واقعی : شوهر مهربونم خیلی لی.لی به لا.لام میذاشت تا اینکه دلیل مهربونیشو فهم..#داستان_واقعی

خواهرشوهرم از راز من وشوهرم با خبر شدو با همون ازارم ميداد تا اينكه يه روز اتفاق شومي افتاد

خواهرشوهرم از راز من وشوهرم با خبر شدو با همون ازارم ميداد تا اينكه يه روز اتفاق شومي افتاد

داستان واقعی:داستان ارسالی...😱هولناک ترین اتفاق زندگیم زمانی بود که.. #داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی:داستان ارسالی...😱هولناک ترین اتفاق زندگیم زمانی بود که.. #داستان_واقعی #پادکست #داستان

بعد فوت پدرم برادرم خودشو بزرگ‌ خونه میدونست وحقمو بالا کشید تا اینکه وکیل بابام چیزی گفت که شوکه ش

بعد فوت پدرم برادرم خودشو بزرگ‌ خونه میدونست وحقمو بالا کشید تا اینکه وکیل بابام چیزی گفت که شوکه ش

حموم كردم وداشتم تو حياط لباس ميشستم كه برادر شوهرم اومد خونه پيراهنشو دراورد.منم..

حموم كردم وداشتم تو حياط لباس ميشستم كه برادر شوهرم اومد خونه پيراهنشو دراورد.منم..

© 2025 ycliper. Все права защищены.



  • Контакты
  • О нас
  • Политика конфиденциальности



Контакты для правообладателей: [email protected]