حکایت طوطی و بازرگان از مثنوی معنوی مولانا

Описание: 🕊️ پند طوطی به بازرگان | حکایت شگفت‌انگیز آزادی در مثنوی معنوی مولانا

در مثنوی معنوی مولانا، بازرگانی ثروتمند طوطی خوش‌زبانی داشت که در قفسی طلایی اسیر بود. روزی که بازرگان قصد سفر به هند کرد، طوطی از او خواست پیامی برای طوطیان آزاد ببرد؛ پیامی از دلتنگی و اسارت. اما وقتی بازرگان پیام را رساند، یکی از طوطیان آزاد ناگهان بر زمین افتاد و مرد! بازرگان با اندوه فراوان به ایران برگشت و ماجرا را برای طوطی خود گفت.
اما ناگهان همان طوطی هم در قفس افتاد و وانمود کرد که مرده است! بازرگان در قفس را گشود و همان لحظه، طوطی زنده شد و به آسمان پر کشید...
این حکایت پررمز و راز، یکی از عمیق‌ترین پندهای زندگی در آثار مولاناست؛ درسی درباره‌ی رهایی از قفس تن، آزادی روح و بیداری انسان از خواب دنیا.

اگر می‌خواهی بدانی چرا این طوطی مرد تا زنده شود، و چه رازی پشت این رفتار نهفته است، حتماً این ویدئو را ببین — 👁️ پندی که شاید مسیر فکرت را برای همیشه عوض کند!

برای اینکه ویدیوهای ما به سایر عزیزان پیشنهاد بشه و اون ها هم بتونن از مجموعه داستان های صوتی استفاده کنند، لطفا ویدیوها رو لایک کنین و چنانچه نظر یا سوالی دارین پایین همین ویدیو برام کامنت بزارین.

https://bit.ly/3XrHRPN