ycliper

Популярное

Музыка Кино и Анимация Автомобили Животные Спорт Путешествия Игры Юмор

Интересные видео

2025 Сериалы Трейлеры Новости Как сделать Видеоуроки Diy своими руками

Топ запросов

смотреть а4 schoolboy runaway турецкий сериал смотреть мультфильмы эдисон
Скачать

داستان واقعی:شب عقدم به جای داماد کسی نشسته بود که با دیدنش برق از سرم پرید..

Автор: شب داستان

Загружено: 2025-10-09

Просмотров: 2418

Описание: شب عقدم به جای داماد کسی نشسته بود که با دیدنش برق از سرم پرید😢❗

⚪ لیست پلی لیست های پرطرفدار👇🏽

🔴 شوهرم باهام راب.. نداشت ولی علائم بارداری داشتم(آوین)👇🏽

   • داستان زندگی آوین  

🔴 با تک پسر دِه بالا ازدواج کردم(گل گیس)👇🏽

   • داستان زندگی گل گیس  

🔴 دختری رعیت اسیر خان مغرور عمارت شدم (اختر دختر قاجاری)👇🏽

   • داستان زندگی اختر  


⚪ لینک داستان های پر طرفدار کانال شب داستان👇🏽

🔴 مدتی بود زنم گم شده بود (سرگذشت اسماعیل)👇🏽

   • داستان ارسالی: مدتی بود زنم گم شده بود تا ...  
🔴 نظافتچیه شرکت بزرگی بودم (سرگذشت کیمیا)👇🏽


   • نظافت چی یه شرکت بزرگ شدم ولی اونجا حقیقتی...  

🔴 تک دختر بازاری معروف شهر بودم (سرگذشت نازی)👇🏽

   • وکیل معروفی شدم یه روز یکی از موکلام زندگی...  

🔴سرگذشت شیوا 👇🏽

   • بدن سفید و بلوری مادر زنمو که دیدم حالم ...  



خوش اومدین به کانال شب داستان حسنا هستم و خوشحالم که اینجا کنارمین😍❤️

اگر ویدیوهارو دوست داشتن لایک کنید مارو با سابسکرایب کردن حمایت کنید❤️

⚪ کانال دوممون رو حسنا داستان حتما سابسکرایب کنید که پر از داستان هایی مهیج و عاشقانس
اینم لینک چنل 👇🏼


   / @hosnadastan  

کانال نجوای تاریکی (داستان های ترسناک)👇🏽

   / @najvayetariki-p6k  

داستان
داستان واقعی
داستان فارسی
داستان ایرانی
پادکست داستان واقعی

داستان سوده
ازدواج
داستان زندگی سوده
روستایی
عقد
#داستان_واقعی
#عاشقانه
#شب_داستان
#داستان_فارسی

Не удается загрузить Youtube-плеер. Проверьте блокировку Youtube в вашей сети.
Повторяем попытку...
داستان واقعی:شب عقدم به جای داماد کسی نشسته بود که با دیدنش برق از سرم پرید..

Поделиться в:

Доступные форматы для скачивания:

Скачать видео

  • Информация по загрузке:

Скачать аудио

Похожие видео

شوهرم می‌گفت چاقی باید پیکرتراشی کنی وقتی رفتم مطب دکتر ...#داستان_واقعی

شوهرم می‌گفت چاقی باید پیکرتراشی کنی وقتی رفتم مطب دکتر ...#داستان_واقعی

داستان ارسالی : بینهایت جذاب و قشنگه پیشنهاد خودم حتما گوش کنید #sarnevesht_to

داستان ارسالی : بینهایت جذاب و قشنگه پیشنهاد خودم حتما گوش کنید #sarnevesht_to

شوهرم هفت ماه مرده بود ولی علائم بارداری داشتم..همه میگفتن...#داستان_واقعی

شوهرم هفت ماه مرده بود ولی علائم بارداری داشتم..همه میگفتن...#داستان_واقعی

داستان واقعی : داستان ارسالی..مادرشوهرم برای خنده و مسخره کردن.. #داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی : داستان ارسالی..مادرشوهرم برای خنده و مسخره کردن.. #داستان_واقعی #پادکست #داستان

بخاطر پول هربار دخترونگیمو به یکی...تا اینکه اون اتفاق وحشت ناک..#داستان_واقعی

بخاطر پول هربار دخترونگیمو به یکی...تا اینکه اون اتفاق وحشت ناک..#داستان_واقعی

داستان واقعی: یه داستان خفن براتون آوردم که شوکه میشین از شنیدنش اما سوال آخرشو جواب بدین...#داستان

داستان واقعی: یه داستان خفن براتون آوردم که شوکه میشین از شنیدنش اما سوال آخرشو جواب بدین...#داستان

داستان واقعی...زنم گم شده بود و بعد از ۴۰ سال زنی با صورت سوخته دیدم که...#باران_داستان

داستان واقعی...زنم گم شده بود و بعد از ۴۰ سال زنی با صورت سوخته دیدم که...#باران_داستان

داستان واقعی :هیجانی و قشنگه داستانش #پادکست #داستان

داستان واقعی :هیجانی و قشنگه داستانش #پادکست #داستان

داستانی واقعی هیجانی عاشق مردی شدم که ۲۰سال ازم بزرگتر بود ولی...#داستان_واقعی

داستانی واقعی هیجانی عاشق مردی شدم که ۲۰سال ازم بزرگتر بود ولی...#داستان_واقعی

داستان واقعی: داستان ارسالی..بعد از طلاق و مُردن بچه ام.. #داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی: داستان ارسالی..بعد از طلاق و مُردن بچه ام.. #داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی:شوهرم میگفت باید بری گدایی.داستانی هیجان انگیزکه با شنیدنش نفست بند میاد#داستان_واقعی 🥲

داستان واقعی:شوهرم میگفت باید بری گدایی.داستانی هیجان انگیزکه با شنیدنش نفست بند میاد#داستان_واقعی 🥲

داستان ارسالی : خیلی جالب و هیجان انگیزه ، عیدتونم مبارک رفقا #داستان #پادکست

داستان ارسالی : خیلی جالب و هیجان انگیزه ، عیدتونم مبارک رفقا #داستان #پادکست

داستان واقعی: داستان ارسالی.یه روز شوهرم با عجله گفت : مامانم... #داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی: داستان ارسالی.یه روز شوهرم با عجله گفت : مامانم... #داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان قدیمی :خان وقتی میفهمه دخترش حامله اس کاری میکنه که … بدون قضاوت تا آخر گوش بده#داستان_واقعی

داستان قدیمی :خان وقتی میفهمه دخترش حامله اس کاری میکنه که … بدون قضاوت تا آخر گوش بده#داستان_واقعی

شوهرم دکتر معروفی بود ولی رفتاراش.....#داستان_واقعی

شوهرم دکتر معروفی بود ولی رفتاراش.....#داستان_واقعی

داستان واقعی: روز عروسی شوهرم با نقاب وسط تالار اله‌َجَع رقصیدم وسط جلو چشم هووم دس بکاری زدم#داستان

داستان واقعی: روز عروسی شوهرم با نقاب وسط تالار اله‌َجَع رقصیدم وسط جلو چشم هووم دس بکاری زدم#داستان

خواهر حسود و شوهردزد ـ داستان واقعی

خواهر حسود و شوهردزد ـ داستان واقعی

سرنوشت ارسالی : شوهرم جراح معروف قلب بوداما منودهاتی صدامیزدتااینکه...#داستان_واقعی #پادکست #داستان

سرنوشت ارسالی : شوهرم جراح معروف قلب بوداما منودهاتی صدامیزدتااینکه...#داستان_واقعی #پادکست #داستان

رفیقم از شوهرش تعریف میکرد وقتی دیدمش برق از سرم پرید اخه اون...

رفیقم از شوهرش تعریف میکرد وقتی دیدمش برق از سرم پرید اخه اون...

داستان ارسالی : تقدیم شما شبتون بخیر ✨🫀 #dastanland

داستان ارسالی : تقدیم شما شبتون بخیر ✨🫀 #dastanland

© 2025 ycliper. Все права защищены.



  • Контакты
  • О нас
  • Политика конфиденциальности



Контакты для правообладателей: [email protected]