وظایف متقابل پیامبر اکرم و مسلمانان برنامه 28 دی ماه 1402
Автор: درسهایی از قرآن
Загружено: 2024-01-19
Просмотров: 133
Описание:
وظایف متقابل پیامبر اکرم و مسلمانان
بوسیله درس هایی از قران در پنجشنبه, ۲۸ دی ۱۴۰۲ 259 0 نظر
موضوع: وظایف متقابل پیامبر اکرم و مسلمانان
تاريخ پخش: 28/10/1402
عناوين:
1- هدایت مردم از ظلمات شرک به نور ایمان
2- سعه صدر پیامبران در برابر مخالفان
3- استقامت و پایداری در راه ایمان
4- توجه به همسر و خانواده در انجام وظایف دینی
5- شناخت درست اهل بیت پیامبر علیهمالسلام
6- ایمان به پیامبران و کتب آسمانی پیشین
7- عوامل سقوط قوم یهود در قرآن کریم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
موضوع بحثمان وظایف متقابل پیغمبر و مردم است. خدا به پیغمبر میگوید نسبت به مردم چهجور باش، به مردم هم میگوید نسبت به پیغمبر چه جور امّتی باشید. خدا شهید آیت الله مطهّری را رحمت کند، کتابی دارد «خدمات متقابل ایران و اسلام»، یعنی ایران چه خدماتی به اسلام کرد و اسلام چه خدماتی به ایران کرد؟ حالا این وظایف متقابل پیغمبر و مردم است. اینجا ده، دوازده تا نکته من نوشتهام، حالا باید بگویم گوشهای، هر کس حرف میزند، باید بگوید گوشهای، ما که نمیتوانیم، نه میتوانیم پیغمبر را معرّفی کنیم، نه میتوانیم وظیفهی مردم را دقیق و عمیق، حالا در حدّ ده، بیست دقیقهای که ما صحبت میکنیم، گوشهاش را:
1- هدایت مردم از ظلمات شرک به نور ایمان
1- خدا به پیغمبر میفرماید: «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (ابراهیم/ 1)، وظیفهی اوّلت است که باید مردم را از ظلمات خارج کنی، به نور ببری. ظلمات سنگ و چوبپرستی و بتپرستی، ظلمات جهل، ظلمات تفرقه، ظلمات قتلعام و کشتار، باید مردم را از ظلمات تفرقه و شرک و جهل و اینها بیرون بیاوری، «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ». این نسبت اینکه مردم باید از ظلمات به نور بروند، هم به پیغمبرها گفته شده، هم به کتاب آسمانی، هم به باقی پیغمبرها. این وظیفهی اوّل است.
حدیث داریم امام زمان علیه السلام که ظهور کند، اوّلین اقدامش، یا از جمله اوّلین اقدامهای حضرت این است، میگوید: «در همهی مساجد خیمهی قرآن بزنید.» آموزش قرآن نه ساختمانهای پر قیمت و اینها، خیمه. خیمه از ساختمان ارزانتر است، خیمههای قرآن، جابهجایش هم میشود کرد؛ یعنی یک نهضت توجّه به قانون آسمانی و وحی. این یک.
2- عبادت خالصانه. آن هم دستور است، «قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ ديني» (زمر/ 14)، آیهی قرآن است. بندگی خدا، کسی که میخواهد مردم را به توحید دعوت کند، خودش که نمیتواند مشرک باشد. عبادت خالصانه.
3- لغزشهای مردم را ببخش، نگو این فلان، به من جسارت کرده، ایمان نیاورده. لغزشهای مردم را ببخش، «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ» (آل عمران/ 159)، با مردم مشورت کن، لغزششان را ببخش (آل عمران/ 159).
حدیث داریم: «آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْر» (نهج البلاغه، حکمت 176)، اگر کسی مسئول است، باید به مقدار مسئولیتش روح بزرگ داشته باشد. قرآن نمونه دارد، میگوید که به یکی از انبیاء گفتند تو خلی، «إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ» (اعراف/ 66)، «سفیه»، تو سفیهی، خلی. خب یک کسی به ما بگوید تو خلی، میگویم: «من خلم؟! ننهات خل است، بابات خل هست، جدّ و آباءات خل است!» پیغمبر چی میگفت؟ میگفتند: «إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ» (اعراف/ 66)، جواب این است: «لَيْسَ بي سَفاهَةٌ» (اعراف/ 67)، «نه، من خل نیستم.»
به پیغمبر دیگری گفتند: «إِنَّا لَنَراكَ في ضَلالٍ» (اعراف/ 60)، تو منحرفی. نباید بگوید من منحرفم، ننه و بابایت منحرفند، میگوید: نه، «لَيْسَ بي ضَلالَةٌ» (اعراف/ 61). «إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ»، «لَيْسَ بي سَفاهَةٌ»؛ «إِنَّا لَنَراكَ في ضَلالٍ»، «لَيْسَ بي ضَلالَةٌ».
2- سعه صدر پیامبران در برابر مخالفان
وقتی خداوند به حضرت موسی گفت تو پیغمبر شدی، اوّل دعایی که موسی کرد، گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري» (طه/ 125)، اگر من پیغمبرم، سعهی صدرم بده که با مردم رنگ و وارنگ و سلیقههای مختلف و هوا و هوسهای مختلف، بتوانم با اینها راه بیایم، «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري». ولی پیغمبر اسلام را نخواسته داد، حضرت موسی از خدا سعهی صدر را خواست، خدا به او داد، ولی پیغمبر ما را نگفته خدا به او داد، «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (شرح/ 1): پیغمبر، آیا سعهی صدر به تو ندادم؟ تو دعا نکرده من مستجاب کردم.
یک جمله در دعای ماه رجب هست ظاهراً، میگوید: «يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ»: هر کس سؤال کند به او میدهی؛ «يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ»: به کسانی هم که تو را نمیشناسند، به آنها میدهی. تو را نمیشناسند، امّا تو کاری نداری که من را میشناسند، یا نمیشناسند، به آنها میدهی.
یک دعایی بعد از نماز جعفر طیّار هست، این است، میگوید: «تَخَلَّفَ سُكَّانُ أَرْضِكَ عَنْ طَاعَتِكَ»: مردم، روی کرهی زمین گناه میکنند، امّا «فَكُنْتَ عَلَيْهِمْ عَطُوفاً بِجُودِكَ»: ولی تو اصلاً گناه آنها را به روی خود نمیآوری. در یکی از جملات دعا دارد که: «کأنّی لَمْ أَعْصِكَ»، جوری با من رفتار میکنی انگار من هیچ گناهی ندارم. وقتی همهی گناهان من را، انگار همه حذف شده، برخورد است، به خدا میگوید: میگوید خدایا تو جوری با من رفتار میکنی، «حَتَّى كَأَنِّي لَا ذَنْبَ لِي» (مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزهی ثمالی)، حتّی اینکه من گناه ندارم.
در یک دعای دیگر داریم که : «حَتَّى كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِى» (مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزهی ثمالی)، من گناه میکنم تو میپوشانی، انگار تو از من خجالت میکشی، به جایی که من از تو خجالت بکشم، تو از من خجالت میکشی، هر چه گناه میکنم، میپوشانی، من را لو نمیدهی، «حَتَّى كَأَنِّي لَا ذَنْبَ لِي»، «حَتَّى كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِى»، «تَخَلَّفَ سُكَّانُ أَرْضِكَ».
Повторяем попытку...
Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео
-
Информация по загрузке: