عکس تتوهای رنگی دزد هفت تیرکش تهرانی جنجالی شد + فیلم گفتگو با دزدان مسلح با تصادفات ساختگی
Автор: Rokna news
Загружено: 2025-01-05
Просмотров: 35539
Описание:
اداره یکم پلیس آگاهی 9 نفر از اعضای یک باند سارق خودروی عبوری در تهران پیش روی مالباختگان و خبرنگاران قرار گرفتند تا از شگردهایشان در این سرقت ها بگویند ، شایان ذکر است تمامی این سارقین سابقه دار بوده و به تازگی از زندان آزاد شده بودند . سارقان ، افرادی بودند که با استفاده از سلاح گرم و قمه، به جان شهروندان میافتادند و پس از سرقت خودروها، به سراغ سایر خودروهای موجود در خیابانها میرفتند. اما چیزی که بیشتر از خود سرقتها توجه مرا جلب کرد، داستانهای پشت پرده این جرمها بود، داستانهایی که در دل خود رنج، اعتیاد و سرنوشتهای تلخی را نهفته داشت.تمامی سارقان در محدوده سنی ۳۰ تا ۵۰ سال قرار داشتند و افرادی بودند که در دنیای تاریک مواد مخدر و جرم غرق شده بودند. برخی از آنها هیچگاه فرصت نداشتند تا زندگی شرافتمندانهای را تجربه کنند. متهم اصلی این پرونده، مردی بود که با چشمانی خسته و کلافه در برابر خبرنگاران ایستاده بود. او سرقتهای اخیر خود را از سر میز قمار آغاز کرده بود و اکنون در بازداشتگاه پلیس آگاهی، حقیقت تلخ زندگیاش را اینگونه روایت میکرد: من 10 همین ماه از زندان آزاد شده بودم و هنگامی که در میز قمار نشسته بودیم، تصمیم گرفتیم برای تأمین هزینههای مواد مخدرمان دست به سرقت بزنیم. هیچیک از ما نمیتوانست هزینههای مواد را تأمین کند، بنابراین این راه را انتخاب کردیم.
یکی دیگر از متهمان در اعترافات خود گفت: روزانه ۵۰۰ هزار تومان برای خرید مواد مخدر صرف میکردم، به همین دلیل مجبور شدم سرقت کنم. در غیر این صورت، چه میتوانستم بکنم؟ تنها از این طریق قادر به تأمین زندگی خود بودم. از بررسیهای انجامشده، مشخص شد که این فرد ماهانه مبلغ ۱۵ میلیون تومان صرف مواد مخدر میکرد. اکنون این سوال مطرح است که با افزایش قیمت مواد مخدر، چه بر سر خانوادههای این افراد خواهد آمد؟ آیا هیچگاه به این نکته فکر کردهاند که این مسیر نه تنها آنها را نابود میکند، بلکه زندگی دیگران را نیز تحت تأثیر قرار میدهد؟
در ادامه به سراغ یکی دیگر از متهمان رفتیم، مردی حدود ۵۰ ساله که چشمانش از خماری مواد بیرمق و آشفته به نظر میرسید. زمانی که از او درباره روزی که سمند پیرمرد تهرانی را سرقت کرده بودند، پرسیدم، با صدای خشدارش چنین گفت: یادمه که پیرمرد وارد نانوایی سنگک شد،وقتی دیدم که درب ماشینش را قفل نکرده است، سریع سوار شدیم و به راه افتادیم. اما از آینه دیدم که پیرمرد 2 دستی سرش را گرفت و بر زمین نشست. دلم براش سوخت. گوشی موبایل که داخل ماشین بود، زنگ خورد. جواب دادم،دخترش بود به او گفتم که حال پدرش بد شده و نمیخواهم سکته کند. ۳۰ میلیون تومان بدهید تا ماشین را پس بدهیم!
Повторяем попытку...

Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео
-
Информация по загрузке: