عمق داستان : نامزدم منو با شکم برآمده رها کرد… ولی برگشتنش تکون‌دهنده بود! 🤯

داستان واقعی : شوهرم عشق بچگیم بود و به اصرار خودم باهاش ازدواج کردم ولی ۳ بار ازش جداشدم تا اینکه..

داستان ارسالی : یه داستان خان و روستایی عاشقانه و بینظیر👌گوش بده ببین چیکارت میکنه😱

داستان واقعی:داستان ارسالی😍🤗تقدیم به آوایی های خاصم نوش جونتون که لایقشین#داستان_واقعی#پادکست#داستان

داستان واقعی : داستانی براتون آورد که تا آخر میخکوبت میکنه و مو به تنت سیخ میکنه🤯از دستش نده👌

نورا :از اون خان رعیتای خیلی قشنگه🥹شب عروسیم بجای من جاریم رفت به حجله و اتفاقی افتاد که... #داستان

افشاگری تکان‌دهنده: تو وسایل پدربزرگم یه دفترچه پیدا کردم…دعاهایی ک توش بود داشت نابودم میکرد...

دختر دانشجوی فقیری بودم که یه پسر پولدار عاشقم شد و با هم ازدواج کردیم،یه روز یه شماره زنگ زد گفت...

روایتی باور نکردنی : قشنگترین داستان عمرته

داستان واقعی :داستان ارسالی..بعد از یه بحث شدید، شوهرم .. سرگذشت مریم #داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی : فقط ۱۵ سالم بود که مجبو.ر شدم زن کسی بشم که ۲۰ سال ازم بزرگتر بود🤯بشنوی شوکه میشی😱

داستان واقعی: داستان ارسالی.داستانی که از شنیدنش شوکه میشی.سرگذشت هانیه#داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان واقعی : یه راز قدیمی، یه عشق فراموش‌شده، و یه شناسنامه که همه‌چیز رو عوض کرد!😱

تهرانی بودم و به زور با یه دختر روستایی عقد کردم،بچه سال بود و همیشه میگفت از تاریکی میترسم یه شب...

داستان ارسالی : تقدیم شما شبتون بخیر ✨🫀 #dastanland

داستان واقعی: و.. حشتناک ترین اتفاق زندگیم زمانی بود که #داستان_واقعی #پادکست #داستان

داستان ارسالی : بینهایت عاشقانه از خان و رعیتی😍عاشقش میشید👌#داستان #پادکست #omghe_dastan

داستان ارسالی : عاشق کدخدای روستامون شدم و اون با نامردی ولم کرد...یه داستانی که تا آخر دلهره داره😱

داستان شنیدنی واقعی دوست صمیمی زنم... 😭😭، واقعی و ارسالی از طرف شما ، پادکست و داستان فارسی

داستان واقعی :داستان ارسالی..تکان دهنده ترین اتفاق زندگیم زمانی بود که #داستان_واقعی #پادکست #داستان

تاجر هوسبازی که مخفیانه از هر شهری یک زن می‌گرفت 😱 تا اینکه طبل رسواییش زده شد