حکایت کوتاه و آموزنده ناشکری خر از مثنوی معنوی| خری که روز و شب آرزوی مرگ میکرد

Описание: حکایت کوتاه و آموزنده ناشکری خر برگرفته از مثنوی معنوی است و یکی از زیباترین و آموزنده ترین حکایت های مولانا ست .
حکایت از این قراراست که مردی که کارش سقایی و آبرسانی بود یک الاغ داشت . این الاغ بخاطر بارهای مشقت بار پشتش خمیده بود و زخمهای بدی داشت و روزوشب آرزوی مرگ میکرد تا اینکه یکروز به کمک رئیس اسطبل های شاه ، پای الاغ به طویله شاه باز شد و ...
ادامه ی این داستان فارسی با مفهوم و جذاب رو در این ویدیو ببینید و با گوش جان آن را بشنوید . ❤️
----------------------------------------------------------------------------------
دوستان و همراهان عزیز امیدوارم از دیدن و شنیدن این داستان و حکایت آموزنده لذت برده باشین
نظرات و پیشنهادهای شما می تونه کمک کنه کارهای بهتری برای شما بسازیم .
قدردان همراهی شما و حمایت هاتون هستیم و برامون بسیار ارزشمنده
ما همیشه به دنبال ایده‌های جدید و جذاب برای ویدیوهای آتی خود هستم، پس اگر نظر یا پیشنهادی دارید، به شدت از شما استقبال می‌کنیم
همراهان عزیز با لایک کردن ویدیوها و کامنت گذاشتن برامون و به اشتراک گذاری ویدیوها می تونید از ما حمایت کنید
برای شنیدن داستان های جدید و دیدن ویدیوهای جدیدمون حتما زنگوله رو فعال کنید تا به محض انتشار ، شما مطلع بشید
=========================================
ویدیوهای دیگر ما

بوعلی سینا و شاه زاده ایی که گاو شد    • شاهزاده ای که گاو شد وبوعلی سینا او را مدا...  

داستان واقعی انوشیروان و پیرزن    • داستان واقعی بسیارشنیدنی ازسرگذشت یک پیرزن...  

پیدا شدن شیشه شراب زیر پیراهن مولانا    • آیا شمس شرابخوار بود ؟  داستانی جذاب از شم...  


========================================
#داستان
#حکایت
#قصه
داستان_فارسی
حکایت_فارسی
پادکست