دختر با معشوقه اش چه کرد:پسری که تا پای جان عاشق بود
Автор: داستان های فارسی با حکایت خانه
Загружено: 2025-11-22
Просмотров: 1
Описание:
چنار بلندبالا کنار رود، سالها بود که تنها تغییر فصلها را تماشا میکرد، تا آن روز که دو جوان برای نخستینبار زیر سایهاش نشستند. خندهی آرام دختر و صدای گرم پسر، مثل نسیمی شیرین در میان شاخههایش پیچید و در دلش تکانی انداخت؛ انگار دوباره بهار آمده باشد. آن دو بیخبر از نگاه مهربان چنار، روی ریشههای برآمدهاش مینشستند و درباره آرزوهایشان حرف میزدند. گاهی دستهایشان بیصدا به هم میرسید و چنار احساس میکرد برگهایش نرمتر میلرزند. از آن پس، هرگاه سایهاش را بر سرشان پهن میکرد، در دلش دعایی بیصدا میگذشت تا عشقشان پایدار بماند، همانگونه که او سالها پابرجا مانده بود.
-------
• حکایت زاهد و کنیز بیمار؛ آزمونی که مسیر ای...
زاهد وکنیز بیمار
• حکایت راز درخت کهنسال و کودک خردمند؛ دانای...
درخت کهنسال وکودک خردمند
• حکایت آخرین ایستگاه؛ جایی که عشق در آخرین ...
حکایت آخرین ایستگاه
• درختی که شاهد عاشق شدن پسری شد:درختی که نب...
چوپان وگرگ سخنگو
• درختی که شاهد عاشق شدن پسری شد:درختی که نب...
نجارواستاد هنرهای چوب
------
داستان
داستان فارسی
حکایت فارسی
افسانه های کهن فارسی
قصه های قدیمی
داستان های مثنوی معنوی
حکایت آموزنده
داستان ضرب المثل های معروف
گلستان و بوستان
داستان شب
#داستان
#حکایت
#داستان_فارسی
#حکایت_فارسی
#مثنوی_مولانا
#قصه_کوتاه
#storytime
#story
#romantic love sleep stories
#lovestory
Повторяем попытку...
Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео
-
Информация по загрузке: