داستان زندگی : جاویر دلگاردو | لایو استریم

Описание: بک استوری خاویر دلگاردو :
خاَویر دلگاردو در اواسط دهه ۱۸۶۰ در یکی از روستاهای فقیر مکزیک، نزدیک مرز تگزاس، به دنیا آمد. پدرش کشاورزی ساده بود و مادرش زنی مذهبی که همیشه می‌خواست فرزندانش زندگی آرامی داشته باشند. اما آرامش هیچ‌وقت به خانه آن‌ها نرسید. سال‌های کودکی جَویر پر بود از خشونت انقلاب‌ها، فقر، و حمله راهزن‌ها. در سن ده سالگی، پدر و مادرش در حمله‌ای توسط گروه راهزنان مکزیکی کشته شدند، و جَویر همراه با برادر کوچکش به اسارت گرفته شد.

در طول مسیر، جَویر و برادرش از هم جدا شدند. جَویر هیچ‌وقت نفهمید برادرش چه بر سرش آمد، فقط با قلبی پر از نفرت و ذهنی زخمی بزرگ شد. او توسط قاچاقچیان به مرز برده شد و سال‌های نوجوانی را با کارهای خلاف: حمل قاچاق، تیراندازی برای بقا، و خدمت به دارودسته‌های مکزیکی سپری کرد.

تا اواخر دهه ۱۸۸۰، جَویر به قاتلی خونسرد و حرفه‌ای تبدیل شده بود. او در مهارت تیراندازی با تفنگ و هفت‌تیر بی‌رحمانه عمل می‌کرد. ظاهر آرام و متینش همه را فریب می‌داد، اما شب‌ها وقتی مستی و خشم سراغش می‌آمد، جان گرفتن برایش مثل نفس کشیدن شده بود.

در سال ۱۸۹۸، با شدت گرفتن فشار ارتش مکزیک و نیروهای آمریکایی روی باندهای مرزی، جَویر از مرز گذشت و وارد خاک ایالات متحده شد. ابتدا در New Austin میان شهرهای Armadillo و Tumbleweed زندگی می‌کرد و به عنوان مزدور برای باندهای قاچاقچی و راهزن کار می‌کرد. اما حرص و طمع او برای قدرت باعث شد راهی شمال‌تر شود.

حالا در سال ۱۸۹۹، جَویر دلگاردو پایش به Saint Denis و Valentine باز شده است؛ جایی که می‌خواهد از هرج‌ومرج و فساد استفاده کند تا قدرت را در دست بگیرد. او قاتلی‌ست که پشت لبخند آرام و صدای پایینش، هیولایی پنهان شده است. مردم می‌گویند وقتی نگاهش روی کسی قفل شود، آن فرد دیگر شبی آرام نمی‌بیند. جَویر به دنبال ساختن امپراتوری‌اش است؛ امپراتوری‌ای که روی خون و ترس بنا خواهد شد