MA Tanha NistiM
باسلام خدمت اکیپ ماتنها نیستیم
این کانال در حوزه ی داستان های تجربی از گوشه وکنار ایران عزیز و حتی فراتر از مرزها وطن میباشد.وسعی داریم بیوگرافی از موجودات متافیزیک تا اونجایی که درحوزه ی تحقیقاتی وتجربی از زبان انسان هایی که متفاوت به دنیا اومدن داشته باشیم و با اشتراک گذاری در این کانال انهارا در اختیار دیگر افراد بزاریم تا در کنار سرگرمی اطلاعاتی کسب و نشر داده باشیم با تشکر
شما با لایک و مشترک شدن به ما انرژی بدید ممنون

داستان ترسناک:دختری عجیب الخلقه(اون قدرت کشتن هر جنی رو داشت)

داستان ترسناک:دیدار با رئیس بزرگ ترین قبیله از جن

داستان ترسناک:سوپرایز اجنه در شب تولدم(در کودکی اجنه شبانه برام تولد گرفتن)

داستان ترسناک:سنگ ابلیس دردستان عفاریت(چند ثانیه عفریتی این سنگ داد در دست من و من زمین گیر شدم)

داستان ترسناک:سفری به کربلا با کاروانی از اجنه(پیاده راهی کربلا شدیم اجنه بهمون کمک کردن)

داستان ترسناک:دخالت در جنگ اجنه(دخالت در جنگ دو قبیله باعث مرگ پدرم شد .اجنه به ما ثروت دادن)

داستان ترسناک:اجنه دورم کردن(طبیب قبیله ی رو پدر بزرگم تسخیر کرده بود.اما اون موروثی بود)

داستان ترسناک:تسخیر مَلکی از عالم سُفلا(سه جوان پا به روستای ما گذاشتن دست به تسخیر زدن)

داستان ترسناک:دیدن اجنه ی سفلی( بار یه دعا نویس قبول کردم اماتوی جاده اجنه ی سفلی دعانویس ریختن سرم)

داستان ترسناک:روز اربقه(تنها روزیه که افراد عهد شکن باز پیمان خودشون با اجنه محکم کنن)

داستان ترسناک:سوله ی جنی(اجنه ی معروف به مرگ و جنون)در انباری نگهبانی دادم و چهار ماه با اجنه بودم

داستان ترسناک:سنگ زدن به پسر شیطان(چهار سال در تصرف اجنه بودیم)

داستان ترسناک:مندلی برای تیغ زدن اجنه(اعمالی برای باطل کردن عهد موروثی)

داستان ترسناک:قبیله ی قالبگیر(جن اسیر کدخدا رو ازاد کردم)کدخدا با اسیری از جن پولدار شده بود اما....

داستان ترسناک:قبیله ی زوزو ساکنین باغ(موجوداتی ریز نقش اما شرور)

داستان ترسناک:عهد با صعور(ماجرای مردی که خانه ایی خرید قبیله ایی در اون ساکن بودن...)

داستان ترسناک:دیدار با بزرگان قبیله بَنو شَیصُبان(پیر مردی برای عمر بیشتر با قبیله عهدی بست)

داستان ترسناک:حریم کفار(ماجرای چند پسر که قصدداشتن با اجنه ارتباط بگیرن)دزدکی وارد خونه ایی شدن

داستان ترسناک:ثروتی از سوی اجنه مسلمان(اجنه مکان سنگ های قیمتی رو بهم نشون میدادن)

داستان ترسناک:قبیله ی آرزو(قبیله ایی که در برابر براورده کردن ارزو ها تاوانی میگیرن)

داستان ترسناک:نجات بچه جن(تله ایی برای شکار اجنه)

داستان ترسناک:تقاص همدستی با دعانویس(زنی به اسم صابجان دعانویسه که از پسر بچه ی فقیری کمک گرفت)

داستان ترسناک:دوهولپا موجودی که ثمره ی همخوابی انسان ورپتایل(موجودی که فقط یکی ازش دردنیا بود ودیدم)

داستان ترسناک:کمک ماورایی از پهلوان تیرداد(پهلوانی که بخاطر علوم غریبه فلج شده بود)

داستان ترسناک:هجامین قبیله ایی قدرتمند (روستای ما بخاطر گنج پادشاه اجنه، شد معدن اجنه)

داستان ترسناک:اجنه برام لباس شب خواستگاری رو اوردن(پیمان جنی به نام هرجال قانسه)

داستان ترسناک:ال در کمینه(ارسالی)

داستان ترسناک:اجنه خدا نشناس اما نمک شناس.اجنه تخم مرغ را به عنوان هدیه به همدیگه میدن

داستان ترسناک:لوک سیاه اجنه ی مسلمان(ماجرای اجدادم که ساربانی با تجربه بود به اجنه کمک کرد)واجنه...

داستان ترسناک:نقشه ی گنجی منحوس و باستانی(گنجی برادرم روبه کام مرگ برد.من سر از راز اون گنج دراوردم)