dastancast داستانکست
به کانال داستانکست خوش آمدید! در اینجا، شما با شگفتیها، تجربیات و داستانهای واقعی از سراسر جهان روبرو خواهید شد. از داستانهای مفرح تا داستانهای الهامبخش و از داستانهای تاریخی گرفته تا آخرین رویدادهای روزمره، همه چیز در اینجاست.
ویدیوهای ما در قالب پادکستهای جذاب و قابلیت تصویری فراهم شدهاند، تا شما بتوانید در مسیری جذاب و متفاوت، داستانهایی را که ممکن است تا به حال نشنیدهاید، کاوش کنید.
پس در داستانکست همراه ما باشید و با اندیشهها، احساسات و داستانهایی که دنیای اطراف ما را شکل میدهند، آشنا شوید.
اشتراک گذاری و تجربه این دنیای جذاب را با دوستان خود نیز فراموش نکنید!
هر روز راس ساعت ۷ ویدیو ها منتشر میشن، با نظرهاتون ما رو همراهی کنین تا برای ادامه مسیر انرژی داشته باشیم
دوستون داریم خیلی زیاد
داستان
داستان واقعی
داستان زندگی
داستان صوتی
زیباترین داستان کانال رو گوش کن....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
دانشجوی پرستاری بودم....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
تازه ازدواج کرده بودم زندگی خوبی داشتم....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
دامادم مثل پسرم مهربون بود....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
اون شب از پرواز جا موندم....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
شوهرم همیشه در حال کارکردن بود....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
دامادم خیلی که مهربونه....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
جا خواب نداشتم و....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
خاله ام شدیدا مذهبی بودم و....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
وارد خونه شدم و دیدم که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
پدرشوهرم آلزایمر داشت و....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
زن آرایشگربیوه ای بودم که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
توی بیمارستانی پرستار بودم که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
توی خونه ای سرایدار بودم که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
زن داداشم بهم چیزی گفت که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
زن رئیسم بهم گفت که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
مریض بودم و تنها بودم تا اینکه....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
شوهرم اخلاقی داشت که باعث میشد....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
زنم خودش باعثش شدکه....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
زنم ودوستش توی خونه مون بودند که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
شب عروسیم اتفاقی افتاد که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
به اصرار ددرم با کسی ازدواج کردم که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
خاله ام همیشه میگفت....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
از سر لجبازی زنم....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
فکر میکردم زنم سر کاره ولی....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
برای کارای عید دونفر اومده بودن به کمک....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
داستان ویژه شب جمعه....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
پسر رئیس شرکتی که....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
روزی که مغازه بودم و....#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان
عروس عرب ها شدم که...#پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان