bidaad

گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو

مرگ را دانم؛ ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیکتر داری بگو


ارغنون ساز فلک؛ رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم چرا نخروشیم

گل به جوش آمد و از می‌نزدیمش؛ آب‍‍ی
لاجرم؛ زآتش حرمان و هوس میجوشیم

حاف‍‍ظ؛ این حال عجب با که توان گ‍‍فت
که ما بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم